ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

2سال و 2ماه و 2 روز

دخترم امروز ٢٩ تیرماه دوسال و دو ماه و دوروزه شد این روزهای یاسمین زهرا رو خیلی دوست دارم ،صبحها با قصه یه دختر کوچولو از خواب بیدار میشم و اگر یه کم طولش بدم همونطور که برام حرف میزنه میاد میشینه روم و بپر بپر میکنه اونموقع هست که ترجیح میدم زود از خواب ناز دل بکنم و بشینم پای درد و دل و قصه های از من درآوردی یاسمین زهرا! خیال پردازی و داستان سرایی از خصوصیات اینروزهای یاسمینه،مدام داره حرف میزنه و خاطراتی تعریف میکنه که واقعیت ندارن و ساخته ذهن کوچولوی خودشه،علاقمند شده به الگو برداری و حفظ کردن جملاتی که براش خیلی جالب و تازه هستن مخصوصا از توی تلویزیون که تازگیها بدجور اوقات فراغت یاسمین رو پر کرده! برای مثال دو نمونه رو که از...
31 تير 1392

خواب

فدای شما بشم من  دختر خوش خواب من کو پس ؟دیروز11 صبح بیدار شدی 2:40 دقیقه نیمه شب به زور خوابیدی اونم به صورت دوطبقه!یعنی روی من خوابیدی !!فدای خوابیدنت برم من که وقتی میخوابی دیگه شیطنتت کردنات رو آدم فراموش میکنه بس که معصوم و مظلوم میشی! هر چی عصر بهت میگم بخواب میگی: میسی تب میخوابم !(تب:شب) دیشب هم که میگفتی: من رو تیکم مامان میخوابم !(تیکم:شیکم:شکم)البته قبلشم دوتا بوس خوشگل و آبدار نثار من و بابا احسان کردی . -این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده! ...
24 تير 1392

شیطونک من

واقعا شیطونی !گاهی وقتها که دیگه آخرشی نمیتونیم کنترلت کنیم از مبل و میز و ...هرجایی میری بالا همش بدو بدو میکنی،از همه بدتر ریخت و پاشهاته که تمومی نداره دلت میخواد هر غذایی که میخوری رو روی میز و مبل و زمین بریزی و بمالونی و من خیلی از بهم ریختگی خونه ناراحتم ، با وسایلت خیلی سرگرم نمیشی و همش آویزن من شدی ،خواب عصرت رو حذف کردی و من باید ٨-٩ ساعت تا زمانیکه بریم خونه باباجونات تنهایی سرگرمت کنم و این برام خیلی سخته چون اگه از یه بازی خوشت اومد ٢ ساعت باید مداوم ادامش بدیم و....ولی خداروشکر هم یه خورده حرف گوش کنی و هم محتاط بخاطر همینه که شیطنتهات بیشتر رنگ و بوی شیرینی برامون داره تا تلخی !خدا صبرم رو بیشتر کنه تا بتو...
23 تير 1392

ماه رمضان آمد

استشمام عطر خوشبوی رمضان از پنجره ملکوتی شعبان گوارای وجود پاکتان. می گویند هر وقت آب می نوشی بگو یا حسین(ع)، این روزها که آب می بینی و نمی نوشی آرام بگوی یا اباالفضل(ع.) یاسمین زهرا رمضان 1390 یاسمین زهرا رمضان 1391 -این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده!   ...
19 تير 1392

دختر شیرین زبون من

دختر ٢٥ ماهه من فدای تو و زبون شیرینت. اگه یه کمی تو فکر باشم سریع میاد سرشو میذاره روی پام و میگه: مامان ناراحت نشو! از توی اتاق صدای احسان زدم نشنیده یاسمین دویده و صدای باباش میزنه: بابا بیا مامان کال داره! همش میگه: مامان دلم برا باباآدی تنگه وقتی هم میگه صداشو نازک میکنه . نشسته روبروی باباهادی داره شام میخوره و با حالت تاکید و تهدید توامان میگه: بابا نیگاه این دوغ منه نخولیاااااااا!اب؟ (اب=خب) امروز میگه: مامان مورچو (مورچه شیرازی) بکش میاد منو میخوره هااااااااا ! داد میزنه: مامان ناخون گیر بیار ناخونم داره موتوزه !(میسوزه ،ناخونش شکسته بود) اونروز رفتیم پارک یه نینی خلاف جهت سرسره اومد سرش خورد به لب یاسمین و ل...
17 تير 1392

تو زیباترین آرزوی منی

برام هیچ حسی شبیه تو نیست کنار تو درگیر آرامشم همین از تمام جهان کافیه همین که کنارت نفس میکشم برام هیچ حسی شبیه تو نیست تو پایان هر جستجوی منی تماشای تو عین آرامشه تو زیباترین آرزوی منی   ١٥ تیرماه١٣٩٢ ...
17 تير 1392

خاله هدی و یه عالمه عکس و حرف

هورا! بالاخره اومدم با کلی عکس. البته از اونجاییکه نمی دونم توی کدوم وبلاگ (محمد یا یاسمین زهرا) بذارم، این پست رو توی هر دو تا وبلاگ عین هم میذارم چون مشترکه. (جمله بندی رو داشتین). بهرحال هزارتا عکس دیگه هم دارم که بعداً میریم سراغشون! این عکس اولین روز فروردین 92 هست. روز تولد مامان جون مهربون یاسمین زهرا و محمد کوچول. اصرار دوتا کوشولو برای فوت کردن شمع تولد مامان جون لحظات خنده داری رو به وجود آورده بود. بخصوص یاسمین زهرا که با التماس میخواست دوباره شمع رو روشن کنن و سر این قضیه کلی با عمو حسین دوست جون شد. چون عمو هی براش شمع رو روشن می کردن و اونم با ذوق فوت می کرد. علاوه بر خانواده خودمون، مادرجون، عمو حسین، زن عمو سوسن، زن عمو مرض...
14 تير 1392